سلااام! فصل تبسم! سلام شاخه ی بید! سلااام! غنچه ى شب بو سلام ياس سپيد. سلااام ميوه ى احساس ابر و مِهرِ زمين سلااام اى همه ى ساكنين شهر اميد ميان سردترين روزهاى دلهره پوش جهانمان كه به ويروس ترس، آلوده ست كنار اخمِ همين آسفالت هاى سياه صداى سبز و ظريف حيات، مشهود است جوانه ها، همه طبق روال مى شكفند تبر، حريف تبِ رويشى جديد، نبود بهار، ذكرِ زمين است؛ كم كه مى آرد دواى بيم، به جز آيه ى اميد، نبود هزار سال اگر بگذرد، دلم قرص است كه انتهاى شبى نيست جز تبسم بى واژه ترين شاعر دنيا
معجونى از فرشته و شيطان و كردگار...
منطق، همیشه قاتل زیبایی ست!
سلااام ,ى ,كه ,زمين ,نبود ,مى ,بهار، ذكرِ ,ذكرِ زمين ,نبود بهار، ,جديد، نبود ,رويشى جديد،
درباره این سایت