این زندگی و دغدغه ی خاتمه اش پَر
من باشم و تو باشی و دنيا همه اش پر.
پشتم به تو گرم است اگر مردِ نبردم
آن قدر که خون دیده دلم، واهمه اش پر
شبگرد غریبم که گذارش به تو افتاد
فانوس و غم غربت و تیغ و قمه اش پر
هر یِكّه شبانی که خدا هم سخنش شد
تقدير نويى داشت. ردا و رَمه اش پر
جان را که به آهنگ کلام تو سپردم
توضیح و تفاسیر نو و ترجمه اش پر
مهتاب که بی واژه ترین شاعر دنیاست
هر شب غزلی گفت که با دكلمه اش پر.
بگذار که در صحن سکوتت بنشینم
تا عالم و آشفتگی و همهمه اش پر
دنیا به خطاکاری من حکم برانَد
هم قاضی و هم مَسنَد و هم محکمه اش پر!
وقتى كه غریقی وسط سینه ی دریاست
بود” و شد” و خواهد شدن” از جمجمه اش پر.
درباره این سایت